حافظ ز گریه سوخت
ساحل ادب
ادبی-اجتماعی

بالابلند عشوه گر نقش باز من

کوتاه کرد قصه زهد دراز من

 

دیدی دلا که آخر پیری و زهد و علم

با من چه کرد دیده معشوقه باز من

 

می ترسم از خرابی ایمان که می برد

محراب ابروی تو حضور نماز من

 

گفتم به دلق زرق بپوشم نشان عشق

غماز بود اشک و عیان کرد راز من

 

مست است یار و یاد حریفان نمی کند

ذکرش به خیر ساقی مسکین نواز من

 

یا رب کی آن صبا بوزد کز نسیم آن

گردد شمامه کرمش کارساز من

 

نقشی بر آب می زنم از گریه حالیا

تا کی شود قرین حقیقت مجاز من

 

بر خود چو شمع خنده زنان گریه می کنم

تا با تو سنگ دل چه کند سوز و ساز من

 

زاهد چو از نماز تو کاری نمی رود

هم مستی شبانه و راز و نیاز من

 

حافظ ز گریه سوخت بگو حالش ای صبا

با شاه دوست پرور دشمن گداز من


نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:






ارسال شده در تاریخ : پنج شنبه 1 بهمن 1394برچسب:حافظ،گریه, :: 8:5 :: توسط : زرین

درباره وبلاگ
به وبلاگ من خوش آمدید
موضوعات
آرشيو وبلاگ
نويسندگان
پيوندها

تبادل لینک هوشمند
برای تبادل لینک  ابتدا ما را با عنوان ساحل ادب و آدرس samiapoor.LXB.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.





انجمن وبلاگ نویسان جهرم